دولتها فارغ از موقعیت جناحی اعم از اصولگرا، اصلاح طلب و اعتدالیها بدون استثنا پس از مدتی مدیریت از پدیدهای که مافیای دارو نام نهادهاند شکایت کرده و میکنند.
دولت شهید رئیسی نیز همین مسیر را طی کرد و زودتر از دولتهای قبلی به دیوارهای نامرئی رسید که نامش را مافیای دارو نهادهاند.
مواضع دولتها در رابطه مافیا به گونهای است که ضرورت دارد پلیس و دستگاه قضایی این باندهای مافیایی را شناسایی و منهدم کند. این روایت غیر واقعی از مافیا موجب شده است که به اندازه عمر نظام جمهوری اسلامی مسئولان کشور به دنبال شناسایی مافیای دارو میگردند.
تعریفی که از مافیا در اذهان مردم و مسئولان است، درکی کلاسیک از باندهای پیچیده و پنهان فاسدی است که اساسا از مرزهای اخلاقی عبور کرده و برای تامین منافع مراجع رسمی را در اختیار دارند. این درک از مافیا ما را به حقیقت آنچه مافیای دارو نامیده می شود، هدایت نمیکند.
مافیای دارو در کشور حاصل سیاستگذاری غلط و ایجاد انحصار و حذف رقابت در این حوزه است. جالب توجه است که ارکان قانونگذاری و مراجع نظارتی هم تمام تلاش خود را معطوف به حمایت از این « انحصارها» کرده و در عین حال به دنبال شناسایی مافیا هستند.
مافیای دارو را دولت تولید میکند. از جنس اجزای خودش است. دولت بیهوده خارج از محدوده خود دنبال مافیای دارو میگردد. مافیای دارو در قلب ساختار دولتی است. جنس آن با جنس مافیای کلاسیک در تصور عامه و البته مسئولان بسیار متفاوت است. اساسا خود را خدمتگزار می داند و در صورت ضرورت شکایت می کند و قوانین از آنها حمایت میکند.
انحصار دارو به نام خودکفایی
حقیقت تلخ این است که در حوزه دارو به نام خودکفایی انحصار به وجود آمده است. برای شرکتهای تولید کننده دارو داخلی واحدی به نام مارکتینگ مفهوم خود را از دست داده است. این واحد تبدیل به واحدی شده است که مواظب این باشد محصول نظیر محصول آنها به کشور وارد نشود.
دولتها در یک حمایت بی در و پیکر از تولید داخلی مافیا را تولید کردهاند. آن را بزرگ کردهاند. آنها بدون رقابت صاحب ثروتهای بزرگ و تاثیرگذار در کشور شدهاند. محصولات آنها را با هر کیفیت تحت پوشش بیمه قرار دادهاند. خرید تضمینی از آنها میشود. مشتری انتخاب دیگری ندارد و هیچ ضرورتی هم ندارد مشتریان خود را متقاعد به خرید محصول خود کنند. باید همین را بخرند.
روابط مافیایی در این نقطه متولد میشود. مگر گانگسترهای مافیا بعد از قتل و خونریزی و کشتار آخر به کجا می رسیدند؟ خیلی ساده است، بازار را می خواستند. مردم مجبور به خرید از آنها هستند. مافیای دارو در ایران بدون شلیک یک تیر انحصار را به دست آوردهاند. آن قدر قدرت مالی دارند که می تواند میلیاردها تومان طلب از دولت را تحمل بکنند.
درد دارو بی درمان مانده است. رئیس سازمان غذا و دارو فعالیت مدنی می کند. بودجه هایش را در رسانه مطالبه می کند. نه انگار در رأس یک سازمان دولتی مهم است و مانند یک فعال اجتماعی حوزه سلامت می خواهد مشکلات خود را از طریق فشار افکار عمومی حل کند.
رئیس کمیسیون بهداشت درمان از مخاطرات بی تدبیری در این حوزه می گوید و تاکید می کند، بعدا نگویید نگفتیم. بیماران به خصوص بیماران دیر درمان از داروهای نوین که بی بهره می مانند هیچ تداوم دسترسی به همین داروهای منتخب دولت را هم ندارند.
دردی که همه گیر شده
این درد درمان نشده در همه حوزهها همه گیر است اما در این میان بیماران هموفیلی در این وضعیت دو سال را در درد و رنج سپری کردند. کودکانی که 10 سال برای یادگیری و پیشگیری از معلولیت آنها زحمت کشیده شده بود، در سنین جوانی در مخاطره معلولیتهای بازگشت ناپدیر قرار گرفتهاند.
کمبودهای جدی و مخاطره آمیز سه داروی هیومیت، فاکتور ۱۳ و فیبرونوژن سلامت و زندگی این بیماران به خصوص زنان و دختران را که بدون حادثه و به صورت طبیعی خونریزی ماهیانه دارند در مخاطره قرار داده است.
بی اعتنایی و عدم پاسخگویی به این کمبودها شیرازه خانواده ها را برهم میریزد. جای شگفتی فراوان است. خیلی راحت داروهای موثر لوکس معرفی می شود، اطلاعات غلط به جامعه تزریق می شود، شورای عالی بیمه حتی فارغ از صرفه و صلاح اقتصادی کشور و دفاع از بیت المال از تحت پوشش بیمه قرار دادن یک داروی نوین هموفیلی (امیسیزوماب) در سنگر دفاع بی چون چرا از تولید داخلی و تحت تاثیر سازمان غذا دارو خودداری میکند.
چرا رئیس سازمان غذا و دارو اصل را بر عدم پاسخگویی گذاشته است. ایشان یکبار از جامعه هموفیلی ایران به دلیل تحمیل درد و رنج عذرخواهی کرد ولی چه فایده راه خود میرود و بیمار دردش را میکشد.