هر سال پاییز و زمستان که میشود. هوای شهرهای بزرگ تیره و تار میشود. روزهایی با شاخص هوای آلوده، جزئی از زندگی مردمانی میشود که حق زندگی دارند. حق رفاه، حق نفس کشیدن، حقوقی که به علت بی مسئولیتی مسئولان از بین رفته است.
مسئولان در این روزهای آلوده جز اعلام شاخص آلودگی و رنگ هشدار کار دیگری انجام نمیدهند. همین امسال به گفته آنان فقط دو روز با هوای پاک داشتیم. 241 روز ناسالم و خطرناک و 148 روز هم به گفته آنان قابل قبول.
آمارهای تکراری برای آنان فقط عددی است که از رسانهها و سایتهای خبری منتشر میشوند. حتی تعداد مراجعه کنندگان به اورژانس بیمارستانها و بیمارانی که به علت تنگی نفس، سکته قلبی و حملههای تنفسی و عصبی بستری میشوند نیز دیگر جز آماری برای نگارش در گزارشهای وزارت بهداشت نیستند.
گزارشهای تند رسانهها با تیترهای گزنده از شهری که خفه شده است نیز دیگر برای مسئولان عادی شده است. گویی در برابر هر انتقادی واکسینه شدهاند زیرا کسی به کارشان کاری ندارد. صندلیهای مدیریت قوی تر از آنند که با این حرفها بلرزند.
آلایندهها از هر نوعش در هوا هست. ذرات معلق کوچک، دی اکسید کربن، مونواکسید گوگرد، دی اکسید نیتروژن، ازن و …. آلودگی هایی که سینه ها را می شکافند و مرگ میآفرینند. اما آلودگیهای اصلی در هوا نیست در ذهن کسانی است که برای پیشگیری و کنترل آن کاری نمیکنند. صندلی و منافع مدیریت را سفت چسبیدهاند و حقوقش را میگیرند.
مرگهای روز افزون
حالا حتی در اعلام آمار مرگهای این آلودگی ها نیز نرخ را بالاتر میبرند. تا همین پارسال مسئولان وزارت بهداشت تعداد کشتههای سالانه آلودگی هوا را حدود 20 هزار نفر اعلام میکردند. امسال این میزان به 40 هزار نفر رسید و در آخرین آمار اعلامی رئیس کمیسیون بهداشت مجلس از مرگ سالانه 100 هزار نفر به علت آلودگی هوا فقط در تهران سخن گفته است.
افزایش آمار مرگ هم دیگر دل کسی را نمیلرزاند. مسئولان وزارت بهداشت، سازمان محیط زیست، وزارت صنعت، وزارت نیرو، خودروسازان، کارخانه داران، تولید کنندگان سوختهای فسیلی در وزارت نفت، وزارت کشور، شهرداریها، هیچ کدام اقدامی برای کاهش این معضل مرگ آور نمیکنند.
کمیتههای اضطرار آلودگی هوا در استانداریها تنها چاره کار را تعطیلی مدارس و دانشگاهها میدانند، تا ریههای کامل نشده کودکان و نوجوانان بیش از این مجروح نشود یا شهروندان کلانشهرها بیش از این در آلودگی هوا دچار سردرد و آبریزش از چشم و بینی و گیجی و بی حالی نشوند.
اما چشمها همچنان می سوزد و دلها مضطرب است. کیفیت زندگی در هوای آلوده نابود می شود. احساس خفگی احساس هر روزه مردمانی است که چه در مدرسه و محل کار و چه در خانه آن را تجربه می کنند. ده ها میلیون نفر در تهران، کرج، اصفهان، اراک، مشهد، اهواز و… هر روز زندگی در دود و دم و آلودگی را تجربه میکنند و گلویشان می سوزد.
دیگر صحبت از کاهش سطح رفاه مردم نیست. صحبت از زندگی از دست رفته دهها میلیون نفر در نیمی از سال در هوای ناپاکی است که مستمر است. آلودگی در هوا نیست در بی توجهی و بی مبالاتی کسانی است که راه حل را در قانون هوای پاک می دانند اما به آن عمل نمیکنند.